خاطره ای از شهید سلیمی
05 آبان 1394 توسط محمدی فرد
چهل روز از زندگی مشترک شهید سلیمی نگذشته بود که عازم جبهه شد. به او گفتم مادر تازه ازدواج کرده ای کجا می خواهی بروی؟ همسرت را چه می کنی؟ گفت: مادر من برای هوس ازدواج نکردم. ازدواج کردم چون دین انسان با ازدواج کامل می شود. و همچنین یک یادگاری از خودم برای شما بگذارم. از شما و همسرم می خواهم که صبر داشته باشید.
او به شهادت رسید و روزها می گذشت تا این که همسرش را برای زایمان به بیمارستان بردیم. همان شب به خواب خواهرش آمده و گفته بود: بلند شوید و به بیمارستان بروید، و از همسرم مراقبت کنید و نام مهدی را روی فرزندم بگذارید.